گفتمان توسعه منظومهای از ایدهها و کردارهاست که پس از جنگ جهانی دوم با اهدافی همچون بهبود کیفیت زندگی، خوشبخت نمودن انسانها، گسترش آزادی و ... آغاز شد. این گفتمان در برگیرنده شبکهای از مفاهیم از قبیل؛ تولید، بازتولید، ثروت، فقر، دولت، مردم، سیاست، برابری، نابرابری، فرهنگ، جمعیت و البته زندگی و مرگ است. بدین ترتیب توسعه به عنوان دانشی مادی در کانون کنشگریهای اجتماعی و برنامهریزیهای دولتی با هدف مداخله در زیستِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم جایگاه ویژهای یافته است. دانشی که در دوران مدرن مناقشهبرانگیز شده است و بخشی از آن مرهون شکست اهداف و شعارهای قرن بیستمی این مفهوم (توسعه) است و بخش دیگر سلطه حکمرانی سیاست در ابعاد توسعه، بگونهای که این سؤال پیش میآید که زندگی بنیاد سیاست است یا موضوع سیاست. اگر در اولی هدف نوعی از کنش توسعه به میانجی تنظیم جمعیت و سیاست سلامت و حفظ محیط زیست است در دومی هدف هدایت و کنترل فرایندهای زندگی از طریق توسعه است. زیست سیاست دریچهای به جهان مدرن است، دورانی که با گسترش تکنولوژیهای زیست پزشکی و تکنوساینس و زیست فناوری، گسترش امید به زندگی و دغدغه حفظ حیات و محیط زیست و در عین حال وهمهای حاصل از این فرآیندها در آینده.
مجله "زیست سیاست و توسعه" برآمده از متن منظومهای تاریخی است که در آن شکست برداشتهای کلگرا از توسعه، تفوق نئولیبرالیسم، برجسته شدن فرهنگ در مقابل اقتصاد و بدل شدن بدن و زندگی به عنوان موضوع سیاست مطرح است. در چنین فضایی سوال این است که چگونه گفتمان و کردار توسعه و کارکرد تاریخی و معاصر آنرا فهم نماییم؟ و چگونه در زمانه هژمونی نئولیبرالیسم، پیوندهای توسعه با سیاست و زندگی را بفهمیم؟